لبخند
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ …
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺰﻧﯽ …
این روزها ناجوان مردانه غمگینم نمیدانم غم کدام دنیا روی سرم اوار شده شاید از ماهمحرم باشد یا شاید هم به قول سهراب« خسته شدم ازادم های تکراری» به هر حال تنهایی راترجیح میدهم بر کسانی که گفتارشان نیش و کنایه است.navid 1
گاه دلم ميگيرد...
گاه زندگي سخت ميشود...و
گاه تنها تنهايي آرامش مي آورد...
گاه گذشته اذيتم ميكند....
اين"گاه ها"گهگاه تمام روزو شب من ميشوند.
ان وقت بغض گلويم را ميگيرد...
درست مثل همين روزها
باز دل آسمان گرفته
بغضش راباتمام وجود حس ميكنم
ازآن بغض هاست كه اگر بشكند ويران ميكند
خوش به حال آسمان كه گهگاه بغض داردوگهگاه ويران ميكند
اسمان نمي داندكه دل من تا ابد بغضي دارد كه
ياراي شكستن ندارد/.
امروز دوباره دلم شكست...
از همان جاي قبلي!
كاش ميشد آخر اسمم نقطه گذاشت تا ديگر شروع نشوم
كاش ميشد فرياد بزنم پايان"
دلم خيلي گرفته ...
اينجا نميتوان به كسي نزديك شد
آدم ها از دور دوست داشتني ترند!
گاه دلتنگ ميشوم دلتنگتر از دلتنگيها
گوشهاي مي نشينم وحسرت ها را ميشمارم
وصداي شكستن را.......
نميدانم من كدامين اميد را نا اميد كردم وكدام خواهش
را نشنيدم وبه كدام دلتنگي خنديدم
كه چنين دلتنگم.....
مطمئن باش وقتي براي كسي مهم باشي
اوهميشه راهي براي وقت گذاشتن برايتان
خواهد يافت نه بهانه اي براي فرار ونه
دروغي براي توجيه..../.